۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

اين همه شهد و شكر كز سخن مي ريزد
اجر صبري است كز آن شاخ نباتم دادند

من پسري از يكي از شهر هاي كشور ايران هستم . با وجود اين كه زماني گناه بزرگي بنام خود ارضايي مرتكب مي شدم . اما الان پس از ترك اين گناه ديگه نتنها از اين موضوع خجالت نمي كشم بلكه به خودم افتخار مي كنم كه در شرايطي كه تنهاي تنها بودم و هيچ كس (غير از خدا و ائمه اطهار) كمكم نكرد توانستم با تلاش و پشتكار مشكل خودم را بعد از 12 سال حل كنم و اكنون پس از 2 سال زندگي پاك باعث افتخار من خواهد بود كه تجربياتم را در اختيار شما هموطنان عزيزم قرار دهم باشد كه خدا هم از من راضي و خوشنود باشد .
زيبا ترين شب زندگي من:
يك شب دير وقت با وجود اينكه استمنا كرده بودم غسل كردم و نماز شب خوندم و بعد جفت زانو هامو بغل كردم و مثه بد بختها شروع كردم گريه كردن . بدجوري گير اين گناه افتاده بودم گويا همه در ها به روم بسته شده بود همش به خدا ميگفتم خدايا تمومش كن خدايا تمومش بد جوري التماسش مي كردم تا اينكه تو همين حال خوابم گرفت.
تو روياء ديدم كه سر سفره طعام آقا امام حسين عليه السلام ( جان من به قربان او و ياران باوفا و عاشقان طريقتش باد) هستم . اما كسي كه جلوي در وايستاده بود و به نظر من دربان ايشون بود بدوبدو اومد دنبالم و بهم گفت اي پسرجان تو بدون اين كه پول غذا رو بپردازي آمدي داخل (گويا از بقيه پولي مي گرفتند) .تو همين حال و احوال بودم كه از خواب پريدم .
آره چن روز بيشتر طول نكشيد كه من خيلي به سادگي و بدون اين كه (هزينه بپردازم !) فشاري تحمل كنم . خود ارضايي رو (از راهي كه بنظر خودم روش اين نوع ترك رو خدا بمن آموخته) ترك كردم . حال بشكرانه اين نعمت بزرگي كه خدا و سرورم آقا امام حسين عليه السلام ( كه جان من و پدرم و مادرم و همسراينده و فررزندان اينده ترم به قربانش و به قربان ياران با وفايش و به قربان عاشقان يارانش باد ) بمن داده بعد از مدتها اين وبلاگ رو راه اندازي كردم كه به كساني كه روزي من به درد اونها گرفتار بودم كمك كنم انشالله.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر